- تن پرور
- آنکه تن خویش را بپروراند و بیاساید تن آسا خوش گذران
معنی تن پرور - جستجوی لغت در جدول جو
- تن پرور
- خوش گذران، تن آسا، تنبل
- تن پرور ((تَ. پَ وَ))
- تن آسا، خوش گذران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بطالت
عمل و کیفیت تن پرور تن آسایی خوشگذرانی
خوش گذرانی، تن آسایی
تربیت کننده باطن
حامی و مروج دین
پرورنده جان و روان روح پرداز آنچه باعث تیمار جان شود
تن پرور، تنبل
ظلم کننده ظالم، ظلم روا کننده
سخندان
تن پرور، تنبل، خوش گذران
آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد
سخن پرداز، سخن آرا، بلیغ و فصیح
آنکه گل پرورش دهد، باغبان، گل پرورنده
حامی و مروج دین، کسی که دین را ترویج و تقویت کند
آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد
آنکه گل را تربیت کند باغبان
صاحب هنر
کسی که درپیشرفت هنر و هنرمندان کوشاست، هنرمند
جان بخش، برای مثال بیا ساقی آن می که جان پرور است / به من ده که چون جان مرا درخور است (نظامی۵ - ۹۴۶) ، شکر ریخت مطرب به رامشگری / کمر بست ساقی به جان پروری (نظامی۵ - ۸۶۶)
کسی که ظالم را حمایت کند و ظلم و ستم را رواج دهد، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
صاحب هنر، هنرمند، کسی که در پیشرفت هنر و پرورش هنرمندان کوشش کند
لباس، پوشاک
آنچه تن را بپوشاند، جامه، لباس